چهارشنبه، آبان ۰۶، ۱۳۸۸

گمشده LOST:NIMA KHOSRAVI


گمشده


خانم ها!
آقايان!
باز
كودكيم
لبخند را در نقاشي هايش گم كرده است
از ميان همه
آشنايي را نمي يابم.
شهر وسعت وحشت است
و فرياد نگاه
زنده بگور حدقه چشمان رهگذراني ست
كه چون من
خود را
در بيگانگي شهروندي
گم كرده اند.
ما وارث چه جهاني هستيم
كه پدران
آنچه از پدرانشان مانده بود
خوردند و بردندو ويران كردند!


دلم براي خاكي مي تپد
كه خودم را در آن مي يابم
ميان آن گمشدن
و اين پيدا شدن
چه قرن ها فاصله است!


با تحملي طولاني آمده ام
تا رويا و خاطره و گريه
در برابر سيل چهره هاي نا آشنا
كه بي اعتنا از برابرت ميگذرند
دلت را بهانه گرفته است،
مي دانم
-چرا كسي به من نمي نگرد؟
-چرا كسي چيزي از پرواز با من نمي گويد؟
اسكناس هايم را در جيب مي‌فشارم و
مي گذرم.
نیما خسروی

http://7thghoghnoos.blogfa.com/cat-1.aspx

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر