گل پيروزيت
شقايق سرخي ست
شكفته بر لبانت
فاجعه
با واپسين بغض تو
تعبير مي شود
و لبخند پرنده کوچکی
که گریخته
ار لبانم....
بانوي بهار! بر توعاشقم
باكم نيست
از هر آنچه شود...
در معبر گريه نبودي
كولي آرزو
ترا
در حوالي كدام رويا
خواهد يافت؟ در خمیازه روز
کدام ترانه
تعبیر رویای دریاست
در قلب بندی مغموم؟!
چاووش آفتاب!
گل رهایی نشکفت
در انتظار ناگزیر!
نفس جانکاه
خورشید
حکایت تلخ سالیان
شب شوکران
در راه
با یک دریچه
ستاره دلتنگ
هزار آه .
مرغ خسته
سحر را
آواز داد....