جهره ی آبی ات پیدا نیست!
.....
قناری گفت...
به هوشنگ گلشيری
قناری گفت:
ــ کُره ی ما
کُره ی قفس ها
با ميله های زرين
و چينه دان ِ چيني.
ماهي سُرخ ِ سفره ی هفت سين اش به محيطي تعبير کرد
که هر بهارمتبلور ميشود.
کرکس گفت: ــ سياره ی من
سياره ی بي همتايي که در آن مرگ
مائده ميآفريند.
کوسه گفت: ــ زمين
سفره ی برکت خيز
ِ اقيانوسها.
انسان سخني نگفت
تنها او بود
که جامه به تن داشت
و آستين اش
از اشک تَر بود.
احمد شاملو
۱۳۷۳
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر