یکشنبه، آبان ۲۴، ۱۳۸۸

آرین

پسرم
چگونه یاری ات دهم تا ببینی؟

اگر لازم باشد حتا شانه هایم را در اختیارت می گذارم .

و قلبم را
که عاشقانه برایت می تپد.
تا برآنها بایستی.
اکنون از من بسیار فراتر خواهی دید.
اکنون بجای هر دوی ما خواهی دید
اما
به من بگو
در دوردستان
چه میبینی؟

جکسون براون











































بخواب بابایی.








رویاهای شیرین را برایت آرزومندم.پدر بیداراست .

بی آنکه یک دم مهربان باشند باهم پلک های چشم
چشم انتظار فردایی نو برایت
فردای بهتر
هستم
آرین بزرگمرد کوچکی ست که می خواهد به فتح دنیا برود!
دقت کرده ایداین گرفتاری اغلب ماست.
بعضی ها حتا وقتی بزرگ تر می شوند هنوز از این ایده دست بر نمی دارند.چریک ها ، تندرو های اسلامی و کمونیست ها را ببین.



آرین مشکلات دنیا را با خمیر بازی و لگوو نقاشی هایش حل می کند اما آنها با خشونت








آرین از 2 سالگی شروع کرد به دوباره نامیدن جهان








به رخت آویز اتاق سرده اعلام رسمی جنگ داده و تازگی ها دارد تفاوت جنسیت ها را در می یابد.جالب اینکه در نقاشی هایش تمساح یا شیر دختر را با گل سر مشخص می کند !


چه زود
چه دیر
بزرگ می شوی
نشانه های بزرگ شدنت فقط قد کشیدنت نیست
به موهای سپید من هم بنگر






















بدون شرح!

۲ نظر:

  1. سلام
    خيلي خوشكل و بامزه هست چش مي خوره ها!!! :D

    پاسخحذف
  2. سلام!
    چه پسر نازی دارید آقا نیما ...
    نگاهی پر از آرزو ... لبخندی لبالب از مهر ..
    مطمئنم که از همین حالا می دونه شیرین ترین واقعیت این زندگی شکلات نیست ، دست های توانای خودشه که سراسر این دنیا رو قراره عشق بارون بکنه...!

    پاسخحذف