شنبه، آبان ۲۳، ۱۳۸۸

Admission

اعتراف
از بلندای عشق
با ارمغان عشق و لبخند
می ایستم در انتهای شب
دل می سپارم
با اعتراف واپسین

کوه ها
ناباور زمزمه می کنند
بر بام زندگی
جام غم می شکنم !
می خوانم تو را
نقش می زنم
با ستاره ها
قلبی بر آسمان
تا دروازه طلایی خورسید
با اسب سرکش ابر می روم
دستی خنجر آبگون ماه
دستی
سیب سرخ
می شکفم
در رویای دیگری :
هنگام دوستت دارم
پژواک من
تویی!
و

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر