نامش آرین است. به تاریخ این عکس ها چهار سال و سه ماه از عمرش می گذرد.گاه که می اندیشم او وارث چه جهانی خواهد بود.جهانی که پدرش و پدرانش نیمه ویران تحویل او خواهندداد بغض گلویم را می فشرد.
پدر بودن.....مسئولیت بزرگی است. چه کنم برایت بابایی؟که خوب باشی .برای خودت.برای من و مادرت.برای جامعه و کشورت؟ چه کنم؟
تاگور شاعر هندی می گوید هنگامی که نوزادی به دنیا می آید نشان از آن دارد که خداوند هنوز ازانسان نومید نشده است.
نیچه هم عقیده دارد درنزدیکی دو تن هیچ فضیلتی نیست مگر آنکه آفرینش ابر انسان را درپی داشته باشد.فیلسوف کوچولو که با پرسش های بی شمارت گاه پدر را خسته می کنی؟جای تو در این گستره گیتی کجاست؟
گاه می اندیشم با روح خرد سالم که به آرین کوچک بسیار ماننده است چه کنم؟آرین آیا می داند و آیا خواهد دانست که پدرش هم مانند او پر است از پرسش های بی پاسخ و کنجکاوی های کودکانه؟