skip to main | skip to sidebar

تصویر، عشق ،خاطره

شنبه، اردیبهشت ۲۵، ۱۳۸۹

عکس هایی از استاد شجریان
















ارسال شده توسط نیما در ۲۳:۴۷ هیچ نظری موجود نیست:
برچسب‌ها: عکس هایی از استاد شجریان
پست‌های جدیدتر پست‌های قدیمی‌تر صفحهٔ اصلی
اشتراک در: پست‌ها (Atom)

اندیشه ، هنر ، خلاقیت و آزادی

  • آیا وبگاه هفتمین ققنوس را دیده اید؟

فهرست وبلاگ من

  • هفتمین ققنوس
    تنها خاطره
    ۷ سال قبل
  • ..بی تابی های یک روح
    سه پیشنهاد: داستانک از مصطفی مستور
    ۱۴ سال قبل
  • کتابخانه نیما
    مسدود شدن کتابخانه نیما و انتقال به پرشین بلاگ
    ۱۴ سال قبل
  • وبلاگی برای من ،تو و هیچکس
    دو شعر از تی .اس .الیوت
    ۱۵ سال قبل
  • می نویسم برای خودم ،تو و هیچکس



صفحات

  • صفحه اصلی

دیدگاه من

تصویر ، عشق ، خاطره همیشه با تصاویر ارتباط غریبی داشته ام . پیش از این گمان میکردم فقط هنر موسیقی است که معنا را باز می نماید و آنچه در دل کلمه ها پنهان است و نویسنده، شاعر یا گوینده به صلاح ، یا به ضرورت ((همان خود سانسوری منظوراست))و یا به دلیل کوچک بودن ظرف کلام در برابر گستره معنا از بیانش باز می ماندرا به شیوایی و زیبایی بازگو می کند. اما اکنون می بینم تصویر نیز می توانداین رسالت را به عهده بگیرد. انسانی که در برابر تانک در میدان تیان آن من چین ایستاده است، نشستن زن سیاه پوست در قسمت سفیدپوستان مترو، اعدام جاسوس ویت نامی توسط رئیس پلیس سایگون، تیر خوردن مبارز اسپانیایی در جنگ های ضد فرانکو، خودسوزی راهب بودایی تا جهره غرق در خون ندا آقا سلطان و صحنه جدال مامور نیروی انتظامی زره پوش اما منفعل و خمیده که دارد به سوی جوان سبز پوش ایرانی که برافراشته قد در حال حمله می باشد افشانه فلفل می پاشد را بیشتر ما دیده ایم و به روشنی در خاطر ما مانده است .همه این تصاویر با ما بیش از گزارش ساده یک رویداد سخن می گویند.این عکس ها قسمت هایی از تاریخ بشر و خلاصه گویای تفکر و کنش ها و واکنش هایی است که نام برخی را به نیکی و برخی دیگر را به زشتی ماندگار خواهد کرد....


دنبال کننده ها

بايگانی وبلاگ

  • ▼  2010 (17)
    • ▼  مهٔ (1)
      • عکس هایی از استاد شجریان
    • ◄  آوریل (3)
    • ◄  مارس (1)
    • ◄  فوریهٔ (9)
    • ◄  ژانویهٔ (3)
  • ◄  2009 (33)
    • ◄  دسامبر (7)
    • ◄  نوامبر (7)
    • ◄  اکتبر (19)

زيارت


ذهن كوير
تهي.

زائر تشنه ي لبانم
تا ضريح تبسمت
گمگشته سراب ها ست.

زلال!
ازبركه روشن رويا
ترامي نوشم
......

سبكبال
در حرير آرزو
با شقايق لبهات
و دستاني به عطر سيب!
از كنار خوابم گذشتي
ديدمت
در آئينه.
و مشام هوشم
با رنگ تمنا آميخت.

چشم مي گشايم
كجايي؟
صدا
غريق بي كران......

nima khosravi