تصویر، عشق ،خاطره

یکشنبه، فروردین ۲۲، ۱۳۸۹

دوشنبه، فروردین ۱۶، ۱۳۸۹

باران

raining Pictures, Images and Photos


raining Pictures, Images and Photos

... همه اینو میدونند

که بارون همه چیز و کسمه

آدمی و بختشه

حالا دیگه وقتشه ...

بیا زیر چتر منکه بارون خیست نکنه ...

همه چی از یادم میره

مگه یادش

که همیشه یادشه ...

حسین پناهی

یکشنبه، فروردین ۱۵، ۱۳۸۹

نیچه فيلسوف / زبان شناس / انديشمند و شاعر آلمانی+ یک شعر از نیما خسروی

پيش درآمد:
شاید نوشته های نيچه فيلسوف / زبان شناس / انديشمند و شاعر آلمانی لهستانی تبار بيش از بسياری از متفکران بشری تاثير گذار و عميق بنمايد. در دگرگونی حال و تاثرات زندگی سوزی که بر او رخ داد در ايتاليا از مشاهده مرد گاريچی که اسب بينوايش را به تازيانه بسته بود بر می اشوبد و خود را ميان مرد گاريچی و اسب حايل نموده ِاسب را در آغوش ميگيرد و سخت می گريد. او به «لو آندره آس سالومه» دل باخت که این حادثه به دردناک ترین عشق نیچه بدل شد. او می‌گوید: «من در مقابل چنین روحی قالب تهی خواهم کرد» و «از کدامین ستاره بر زمین افتادیم تا در اینجا یکدیگر را ملاقات کنیم.»
جنون و مرگ
اینها نخستین جملاتی بود که نیچه در نخستین ملاقاتش با سالومه بر زبان آورد. فریدریش نیچه پس از سالها آمیختن با دنیای فلسفه و بحث و جدال و ناکامی عشقی اش، ده سال پایان عمرش را در جنون محض به سرد برد و چه غم انگیز است در زمانی که آثارش با موفقیتی بزرگ روبه رو شده بودند او آنقدر از سلامت ذهنی بهره نداشت تا آن را به چشم خود ببیند.از ان زمان به بعد رفته رفته سلامت ذهن و جسم خود را از دست می دهد و در سال ۱۹۰۰ميلادی چشم از جهان فرو می بندد.ازین بیشتر را درباره او در هفتمین ققنوس بخوانید.این شعر به خاطره اوست:


انسانی بس سرگشته تر
-------------------------

کلید رهایم در مشت توست!
گاریچی دشنام گوی!
با تازیانه ناگزیر
برگرده اسب بی نوا
مکوب
مرا بزن
من!
که در رقابت با خدایان توخالی
به انسانی رسیدم که بیش پریده
وبس سرگشته تر
از من
به جنون
رسیده ست
با من نه توش و توانی
نه تابی
در کویر صبرم
نه برکه آبی
سرابی...
دیوانگی ام
آمیخته به ژرفای خردی
که تاب خود را ندارد!
عشق!
ای شور و شعر در پیچیده به قامت مادینه گی!
ای زن اسطوره ای خواب ها
زیبا!
همه جانم که ارزانی تو
پشیزی نبود!؟
.......
نیما خسروی
این شعر اشاره دارد به جمله معروف نیچه : به نام انسانی که از همه زیباتر پریده و از همه بیشتر سرگشته تر شده است...
7thghoghnoos.blogfa.com



آرامگاه نیچه

نیچه در بستر بیماری


لو سالومه بانوی عشق نیچه






آنچه اهمیت دارد،این نکته است که هیچ فیلسوف بزرگی تازمان او نتوانسته است چنین جهان پس ازخویش راتحت تاثیر قراردهد.این فیلسوف و اندیشمند بزرگ آلمانی درزمان خویش،فیلسوفی نا به هنگام بود و خودش نیز باور داشت که سال ها طول خواهد کشید تا دیگران سخنان اورا دریابند.
ازاین رو،درقرن بیستم شاهد آن بودیم که فیلسوفان دانشگاهی و و حتا حکومت های غربی،این سخنان رابه میل خویش تفسیر کرده اند وازاوفیلسوفی ساخته اند باب میل خویش.دلیل تفسیرهای گوناگون وگاه متضاد و پرتناقض،زبان نیچه است.این زبان«فریبا و فریبنده که آدمی باآن برسر هرچیز می رقصد»،وجه تمایز این فیلسوف ازدیگران شده است.
بی تردید درسیر آثار نیچه،این زبان نیز دستخوش تحول گردیده است،برای مثال از کتاب انسانی،بسیار انسانی،به بعد گرایشی خاص رادراین آثار می بینیم.منظور آن میل به هدیه دادن و پرتوافشانی همانند خورشید است،زیرا تنها اختران بی هیچ چشمداشتی نور به همه جا می پراکنند و انتظاری ازدیگران ندارند.این ذره های نور را می توان به تعبیری همان هدیه ی اختران دانست و فیلسوف نیز هدیه ای نیک تر ازسخن خویش ندارد.
حال برای آنکه همگان ازاین سخن بهره مند شوند،باید شیوه ای رابرگزید که کوتاه،تاثیرگذار و به یادماندنی باشد.بهترین قالب سخن برای دستیابی به چنین هدفی،گزیده گویی است،زیرا اختصار و کوتاهی آن خواننده را شگفت زده خواهد کرد.
(بخشی از مقدمه دکتر سید سعید فیروز آبادی بر اندیشه های زرین نیچه)
----------------------------------------------
درباره نیچه مقاله" باز هم نیچه" را در هفتمین ققنوس بخوانید
هرکه می‌خواهد پرواز را بیاموزد، باید ابتدا ایستادن و رفتن و دویدن و بالارفتن و رقصیدن را بیاموزد :مقاله ام را اینجا بخوانید
شعر انسانی بس سرگشته تر را می توانید اینجا و اینجا نیز ببینید
این صفحه را همچنین می توانید اینجا ببینید